My Notes...
افرادموفق برای پیشرفت کسی که تبلیغات را متوقف می کند تا در پول صرفه جویی کند ، مثل کسی می ماند که ساعتی را از کار می اندازد تا در وقت صرفه جویی کند!!! قاضی خداست... در طول نبردی مهم و سرنوشت ساز ژنرالی ژاپنی تصمیم گرفت با وجود سربازان بسیار زیادش حمله کند. مطمئن بود که پیروز می شوند اما سربازانش تردید داشتند و دودل بودند. در مسیر میدان نبرد در معبدی مقدس توقف کردند. بعد از فریضه دعا که همراه سربازانش انجام شد ژنرال سکه ای در آورد و گفت:" سکه را به هوا پرتاب خواهم کرد اگر رو آمد، می بریم اما اگر شیر بیاید شکست خواهیم خورد". "سرنوشت خود مشخص خواهد کرد". سکه را به هوا پرتاب کرد و همگی مشتاقانه تماشا کردند تا وقتی که بر روی زمین افتاد. رو بود. سربازان از فرط شادی از خود بی خود شدند و کاملا اطمینان پیدا کردند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. بعد از جنگ ستوانی به ژنرال گفت، ما پیروز شدیم ولی: "سرنوشت را نمی توان تغییر داد با یک سکه" ژنرال در حالی که لبخندی بر لب داشت، سکه ای که دو طرف آن رو بود را به ستوان نشان می داد جواب داد:" کاملا حق با شماست". نکته مدیریتی انرژی حین انجام کار، بسته به تصور و باوری است که در رسیدن به موفقیت در آن کار است. عمده متون روانشناسی را که بنگریم توصیه های زیادی در خصوص ایجاد اعتماد به نفس و خود باوری و راهکارهای تقویت این خصیصه بیان می کنند. در سازمان ها مدیران با ابزارهای مختلفی سعی در انگیزه دادن به کارکنان و تقویت خود باوری در جهت مفید بودن در تحقق اهداف سازمانی دارند. مدیرانی موفق ترند که ابزارهای بیشتر و متنوع تری برای این کار در چنته دارند. آیا شما هم سکه دو رو دارید؟ نقل از کانال تفکر سیستمی اقداماتی که شما مدیران انجام میدهید و باعث بیانگیزگی در کارمندان خود میشوید؛ شما خیلی ریزبین هستید. روی اشتباهات آنها تمرکز میکنید. ایدههای آنها را نادیده میگیرید. جلسههای متعدد و بیهدف تشکیل میدهید. قولها و وعده های توخالی میدهید. روی حرفتان نمیایستید. موفقیتهای آنها را نادیده میگیرید. کاری که برای آنها تعیین میکنید خیلی بیشتر از توان یک نیروی کاری است و از آنها توقع زیادی دارید. به برخی نیروهای خود بیشازحد بها میدهید.
ازکوچکترین روزنه ها استفاده میکنند!
روزنه کوچک زندگی توکجاست
که تا بحال به آن اهمیت نداده ای؟
اول اندیشه،
که اصیلترین است
دوم تقلید
که آسانترین است
سوم تجربه
که تلخترین است
شخصے در كاباره ميميرد
و
شخصے ديگر در مسجد!
شاید اولے
برای نصیحت داخل رفته بود
و
دومی برای دزدیدن کفشها
پس انسانها را
به میل خود قضاوت نکنیم..
یکی خرده پول و
دیگری خرده معلومات ...!
آلبرت انیشتین
|